هوای الوده

ساخت وبلاگ
درود بر شما. من این چند روزه شدید درگیر مصاحبه های کاری بودم. همش درس خوندن و تمرین کردن. هوا هم آلودگیش خیلی کم شده بود تا دیروز. برف زیادی هم سمت غرب کشور باریده و همه را زمین گیر کرده است. دیروز عصر با فامیل های خانم رفتیم سمرقند کادوری روز مادر خری. این هفته هم می خواستیم بریم شمال که هوا برفی شد و جاده ها بستو تو اولین فرصت باید یه سری بریم برای آبو هوا عوض کردن. خوشبختانه امروز صبح یه خبر خوبی از مصاحبه آخری گرفتم . حالا باید منتظر بقیه مسیر بود تا ببینیم چطوری پیش میره. اینطوری باشه دیگه سال جدید در محل کار جدید خواهم بود.تا نوشته بعدی هوای الوده...
ما را در سایت هوای الوده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rohamfarham بازدید : 86 تاريخ : جمعه 17 تير 1401 ساعت: 0:53

درودخوب هر اسباب بازی جدیدی که به بازار میاد ما گیر بچه ها می افتیم که بخریم. خدا رحم کنه وقتی که یه کارتون جدید بیاد و باید منتظر رسیدن اسباب بازی های به بازار بود. آخرین نمونه خرید فرفره های انفجاری است که برگرفته از کارتونی به همین نام است. ما هم که مجبور شدیم برای بار دوم و به عنوات کادوی کارنامه خرید کنیم. رفتیم مرکز خرید تیراژه و هر کدام را 140000 تومان خریدیم. از اون روز منزل ما محل جنگ قدرت ها شده است.امروز هم رفتیم خرید کفش برای خانم از سپهسالار. دیروز به برف ریزی تهران آمد و متاسفانه ادامه دار نشد. ما هم که هنوز تو بر برنامگی ناشی از رفتن یا نرفتم از ایران هستیم و واقعا نمی توتم هیچ برنامه دیگری را اجرا کنم. خدا اخرش را به خیر کنه.الان هم ساعت 2130 روز جمعه هست و خانم در حال صحبت با خواهر شون در مورد مسائل ازدواج است زیرا اخیرا برای خواهرشون خواستگار آمده. بچه هام بعد از باری با فرفره ها مشغول تماشای کارتون ماداگاسکار هستند. منم که روزمه هام را ارسال کردم و دارم اینجا مطلب می نویسم.چند روز پیش مهمانی دختر خاله خانم بودیم که از همدان هم مهمان داشتیم. آرمین برای کاشت مو اومده بود تهران. دیپه چیر بگم؟ منم دیشب با بچه ها رفتیم خانه مادر. لیدیا هم بود و کلی با هم بازی کردند.تانوشته بعدیبدرود هوای الوده...
ما را در سایت هوای الوده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rohamfarham بازدید : 81 تاريخ : جمعه 17 تير 1401 ساعت: 0:53

درود بر شما.خوب عنوان گویای همه چیز است. مهاجرت به خاطر همه چی مخصوصا بچه ها. مغز هنگ میکنه از این همه فشار. مگه میشه مگه داریم. ول کنم برم؟ که چی ؟ چی از دست میدیم چی به دست میاریم. به هر کی میگیم میگه دستتون رو سر ما ولی ما خودمون سر در گم. بگذریم. هر چی سخت بگیری سخت تر میگذره.تو تعطیلات فروردین تو همدان یکی از مصاحبه های کاریم به هدف خورد و گرفت. بله یه شرکت مهندسی به شدت به رزومه من علاقمند تا اینکه بعداز مصاحبه دوم به قرارداد تبدیل شد. تا اینجاش خوبه. از اینجا به بعدش میشه بحران. خوب حالا که شد چکار کنیم؟ دیگه باید از اینجا به بعد دل را زد به دریا و بدون اینکه به آینده فکر کنی فقط بری جلو. منم همین کار را کردم. مراحل بعدی که میشه مدارک سفارت و ویزا و سپس درد سر پیدا کردن خانه را یکی یکی با خانم به پیش بردیم.الان که دیگه بلیط رو میزو و منتظر پرواز. میرم آلمان برای ادامه کار و زندگی خانوادگی. بچه ها هم بین خوشحالی و نگرانی موندن چون نگرانی های ما را هم دیدند. خداحافظی های دردناک با .....................................................خلاصه داریم میریم. اونجا نوشته هام رو ادامه میدم.تا نوشته بعدی هوای الوده...
ما را در سایت هوای الوده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rohamfarham بازدید : 81 تاريخ : جمعه 17 تير 1401 ساعت: 0:53